مؤسسة عَبَقِ الشُّهداء


Channel's geo and language: Uzbekistan, Uzbek
Category: not specified


عبق الشهداء مؤسسة مستقلة, غير حكومية ,تطوعية ,لا تتبع اي جهة رسمية، نقوم بتوثيق وحفظ قصص الشهداء وترجمتها الى ثلاثة لغات و تقديم الدعم المادي والمعنوي فضلاً عن اقامة الدورات التثقيفية وورش العمل لعوائلهم الكريمة https://t.me/joinchat/0AXT4P_Go64wOWUy

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Uzbekistan, Uzbek
Category
not specified
Statistics
Posts filter


ذكرى العروج الشهيد الاعلام الحربي في هيئة الحشد الشعبي حيدر المياحي
تاريخ الاستشهاد 2017/4/27 - الموصل

امروز مصادف سالگرد شهادت شهید رسانه نظامی نیروهای حشد الشعبی شهید حيدر مياحى است.
تاریخ و محل شهادت : 2017/4/27 موصل

This day marks the anniversary of ascension for the martyr of the war media in the popular crowd Haider Al-mayahi

Martyrdom place &Date : 27-Apr-2017 Iraq-Mosul.




الشهيد حسنين علي الساعدي
الولادة: ايران 1990
الشهادة:بيجي 2015/4/21

في إحدى المعارك التي خاضها حصلت اشتباكات مع مجموعة من العناصر الارهابيه وبلغ أحد رفاقه على اثرها مرتبة الشهادة فقامت المجموعة الارهابيه بعد ذلك بأخذ جثمان الشهيد وهنا انتفض الشهيد حسنين وجلب معه حبالاً وتقدم نحو العدو وقام بقتل اثنين منهم واخذ صديقهُ وربطه وحمله حتى عاد به إلى أهله . وعندما أشتدت المعارك وحصل تعرض على أحدى فصائل الحشد الشعبي وحوصروا من قبل المجاميع الارهابيه بسبب السيارات المفخخة والأحزمة الناسفة و هبّ الشهید حسنين مع رفاقه المجاهدين لفك الحصار عنهم فدارت المعركة على مدى ساعات وقام الشهيد مع رفاقه بفك الحصار من أجل إخراج المقاتلين وعند انسحاب جميع المجاهدين بقي هو آخر شخص في المكان المحاصر وما هي إلا لحظات حتى حال تعرض عنيف على المكان من قبل المجاميع الارهابية ، هنا الشهيد قام بالمقاومة وأشار الى رفاقه بالذهاب الى قاطع العمليات لكي لا يأتوا اليه حتى قضى أنفاسه الأخيرة شهيداً حيث قامت العناصر الارهابيه بتفجير المكان بالأسلحة ويتناثر جسده الشريف في أرجاء المكان و بقيت جثمانه في ارض المعركة لعدة سنوات مفقود الاثر و بعدها تم العثور عليه و شُيع بين اهله و رفاقه

@FRAGRANT1_BOT


شهید حسنین على الساعدى
ولادت: ايران ۱۳۶۹
شهادت: بيجي ۱۳۹۴/٢/١

در یکی از عملیات ها که با گروهی از عناصر تروریستی درگرفت، یکی از همرزمان شهید به شهادت رسید و تروریست ها پیکر وی را به اسارت بردند. در این موقعیت شهید حسنین بپا خاست، طنابی با خود برداشت و به سمت دشمن پیشروی کرد، دو تن از افراد گروهک تروریستی را به قتل رساند و رفیق همرزم خود را بازپس گرفت و به سوی خانواده اش برگرداند ... "اما عجیب اینکه شهید حسنین هنگامیکه خود به شهادت رسید پیکرش پس از سالها از آن منطقه عملیاتی بازگردانده شد".
در منطقه "بیجی" و زمانیکه درگیری ها شدت گرفت یکی از گروه های حشد الشعبی بوسیله اتومبیل های بمب گذاری شده و کمربندهای انفجاری از جانب عناصر تروریستی مورد تعرض و هجوم قرار گرفته و محاصره و بازداشت شدند، شهید حسنین به همراهی دوستان همرزمش برای شکست این محاصره و نجات و آزادی دیگر مجاهدین قیام نموده، نبرد ساعاتی به طول انجامید و بعد از عقب نشینی کلیه رزمندگان، شهید مجاهد آخرین فردی بود که در محل محاصره باقی ماند و لحظاتی طول نکشید تا اینکه منطقه "بیجی" توسط گروهک های تروریستی دستخوش حمله ای سرسختانه و بیرحمانه قرار گرفت، شهید حسنین باز هم ایستادگی نموده و به همرزمان خود اشاره کرد که منطقه عملیاتی را ترک نمایند و تا زمانیکه خودش نفس در سینه دارد مبارزه نموده و کسی به کمک او نیاید، بالاخره عناصر تروریستی آن منطقه را به آتش کشیدند و پیکر شریف او متلاشی و در جای جای "بیجی" پخش و پراکنده شد.


In one of the battles, a clash took place with the terrorists, and one of his friends was killed. Then the terrorist group took the body of his friend, Then Hassanein took a heroic stance, approaching the terrorists, taking ropes with him, and killing two of them, after which he tied his friend's body with ropes and pulled it with him.
In his last battle, in the Baiji-Salah al-Din region, a major attack took place against a group of Popular fighters. They were surrounded by car bombs and explosive belts, and at that point a group of fighters headed to break the siege on their friends, among whom was Hasanin.
A fierce battle took place, lasting for hours, and the trapped fighters were liberated.
When everyone withdrew, he remained the last fighter in the battle, and then the fire became intense. He could not get out of the battle and signaled to his friends to leave.

He continued to resist until he spent his last breath as a martyr, when the terrorists blew up the place, his body remained on the battlefield for a long time, after which it was recovered.

The martyr Hassanein Ali Al-Saadi
Birth place: Iran
Birth Date: 1990
Martyrdom place: Salah Al-Din (Baje)
Martyrdom Date : 21-Apr-2015




تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد السيد عادل العوادي
الشهادة: كركوك 2016/4/10

يروي لنا أحد الإخوة أنه بالصدفة قد أركب الشهيد السيد عادل العوادي بسيارته ليوصله إلى بيته، و في أثناء الطريق مرّوا على صورة لأحد الشهداء من سومر،فأخذ السيد يبكي بكاءً شديداً، يقول الراوي قلت في نفسي كلنا نتأثر بصور الشهداء و لكن تأثر السيد كان بشكل آخر فلابد من سبب، فدفعني الفضول بعد أن طلب منّي إنزاله بنفس المكان، فقلت له:
سيدنا ما سبب نزولك؟ دعني اوصلك و لمّا ألححت عليه قال:
إن هذا الشهيد أوصاني بإيتامه و غداً أنا التحق و أريد أن أوصل لهم مصروفاً و أطمئن عليهم قبل أن التحق...
نعم التحق السيد عادل آمر فوج في الحشد الشعبي بالجبهات ليلتحق برفيقه الذي أوصاه بإيتامه مضيفاً أيتامه الى أيتامه...


سالگرد شهادت
شهيد سيد عادل عوادى
شهادت : كركوك ۱۳۹۵/١/٢٢

یکی از برادران رزمنده تعریف میکند:
در یکی از روزها که بصورت کاملا اتفاقی شهید سید عادل العوادی را سوار ماشین میکند تا به منزل برساند، در طول مسیر به عکس یکی از شهدای سومر برخورد میکنند، در همان لحظه سید عادل به طرز عجیبی شروع به اشک ریختن میکند.
راوی میگوید: من با خودم گفتم همه ما تحت تاثیر عکس شهداء قرار میگیریم اما این واکنش سید عادل عجیب است. این نوع اشک ریختن باید دلیلی داشته باشد. در همان لحظه سید عادل از من خواست که همانجا توقف کنم، خیلی کنجکاو شدم که دلیل این توقف و گریه های بی امان را بدانم.
گفتم: سید عادل ما که هنوز به مقصد نرسیده ایم، اجازه بدهید شما را به منزل برسانم. وقتی ایشان متوجه اصرار و پافشاری من شد، گفت: این شهید به من وصیت کرده که مراقب فرزندان یتیم اش باشم، و فردا من عازم جبهه هستم بنابراین تصمیم دارم قبل از عزیمت به جبهه مبلغی را جهت کمک هزینه معیشتی به دستشان برسانم و با قلبی آسوده و خیالی راحت عازم جبهه شوم.
بدین ترتیب فرمانده سید عادل به جبهه های نبرد شتافت تا به دوست شهیدش که سفارش یتیمان اش را به او کرده بود ملحق شود، و در نهایت سید عادل نیز فرزندان یتیم خود را به جمع فرزندان دوست شهیدش اضافه نمود.


One of the brothers tells us that, by chance, the martyr Mr. Adel Al-Awadi got into his car to drive him to his home, and on the way we passed a picture of one of the martyrs from Sumer, he started crying, This pushed me to ask, there must be a reason, so curiosity drove me after he asked me to put him down in the same place, so I told him:
Sir, Why did you ask us to stop? Let me pick you up and when you insisted on him, he said:
"This martyr advised me to his orphans, and tomorrow I joined to front , and I want to send them an amount of money and reassure them before I join ..."
Yes, Mr. Adel, the commander of a regiment in the popular crowd, joined the fronts to join his companion who recommended him to his orphans, adding his orphans to his friend orphans...
Today marks the martyrdom anniversary
The martyr sayed Adel Al-Awadi
Martyrdom place: kirkuk
Martyrdom Date : 10-Apr-2016




تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد عزيز هاشم عزيز الناجي
الولادة : 1982البصرة
الشهادة :10-4-2016 كركوك قاطع البشير

دخل معهد النفط و تخرج سنة 2003 و تعيّن في شركة نفط الجنوب سنة 2005

اكمل الدراسه و حصل على شهادة البكالوريوس سنة 2012

كان احد اعضاء هيئة قمر بني هاشم و كان عملة معهم هو حماية زوار الاربعين

في تاريخ 6-10-2015 اكمل فترة التدريب و في حزيران 2015 قام بتدريب الشباب من ابطال الحشد الشعبي وحصل على شهادة شكر و تقدير و عندما كان صائماً في شهر رمضان كان يخرج من العمل و من ثَمّ يذهب الى تدريب المجاهدين

اختار صنف مكافحة المتفجرات واشترى من امواله الشخصية جهازًا متطورًا لكشف الألغام والعبوات الناسفة

أصيب بغاز الكلور و على اثره تم معالجته في البصرة

استشهد في قاطع البشير اثر تصديه واخوته المجاهدين لعناصر الارهابية وبقي جثمان الشهيد مدة 20 يوم في ارض المعركة وبعد تحرير البشير قامت قوات الحشد الشعبي بإخلاء جثة الشهيد


سالگرد شهادت
شهيد عزیز هاشم عزیز الناجی
تاریخ تولد : ۱۳۶۱
تاریخ شهادت ۱۳۹۵/١/٢٢کرکوک

شهید عزیز هاشم الناجی مدرک فوق دیپلمش را از دانشگاه نفت در سال ۲۰۰۳ میلادی(۸۲ شمسی) گرفت.
 در سال ۲۰۰۵ میلادی مشغول به کار در شرکت نفط جنوب شد.
سپس تحصیلش را ادامه داد و موفق به اخذ لیسانس در سال ۲۰۱۲ میلادی (۹۱ شمسی) شد.
به عنوان یکی از اعضای هیئت قمر بنی هاشم کارش تامین امنیت زائران اربعینی امام حسین علیه السلام بود.
او در تاریخ ۶/۱۰/۲۰۱۵ میلادی ( ۱۵ مهر ۹۴ شمسی) دوره های آموزشی را تکمیل کرد و در همان سال مشغول به آموزش دادن به قهرمانان حشد الشعبی شد.
 در ماه مبارک رمضان و در حالی که روزه بود، بعد از کار به سوی آموزش نیروهای مجاهد میرفت و نامه ی قدردانی به پاس زحمت هایش به او داده شد.
او فعالیت در حوزه خنثی کردن بمب ها را انتخاب کرد و با هزینه شخصی خود دستگاهی پیشرفته برای این کار تهیه کرد.
او یک بار به واسطه گاز کلر آسيب ديد و به این دلیل در بصره درمان شد.
در منطقه البشیر بعد از ایستادگی در مقابل تروريسم به مقام شهادت نائل گردید و جسدش به مدت ۲۰ روز روی زمین جنگ ماند. بعد از آزادی البشیر نیروهای حشد الشعبی جسدش را به عقب منتقل کردند.


In 2003 he was admitted to the Petroleum Training Institute, after two years he worked with the South Oil Company. In 2012, he obtained a bachelor’s degree after he decided to complete his studies.

Participated in volunteer organizations, where he joined the Qamar Bani Hashem Society, where he worked to protect visitors in the fortieth visit (approximately 10 million visitors visit Iraq each year from all countries of the world where they go to the holy city of Karbala).

After two years when the terrorists invaded large areas of Iraq, Aziz volunteered to defend the homeland and after completing the training and had to experience in it, he trained youth volunteers in the popular crowd and received a certificate of appreciation.
In Ramadan, where Muslims fast, Aziz used to do his work and after he finishes he returns to train the fighters despite his fasting.
He joined the Department of Anti-explosives and bought his own money advanced device works to detect mines.
He was wounded after a chlorine gas attack and was treated in his city of Basra.
He participated in the battles and was martyred in the Al-Bashir region. His body remained for 20 days on the battlefield and after the liberation of the city, the popular crowd fighters managed to evacuate his body.
Today marks the martyrdom anniversary
The martyr
Azez was born in basra 1982 , and martyred in kurkuk city 2016 .




تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد عماد نجم عبود العقابي
الولادة : بغداد 1989
الشهادة : جبال مكحول 6 / 4 / 2017


شارك الشهيد في عدة معارك قبل أن يلتحق بالمدافعين عن الإسلام والمقدسات في سوريا, فشارك في عدد من معاركها تعرض خلالها لإصابات عديدة، وكان له دور بارز في تحرير المناطق. وفي إحدى المرات أصيب برصاصة قناص في يده، وبعد شفائه قال لأصدقائه ممازحا بلهجته الجنوبية الجميلة : «هذا القناص أغم، لو بي حظ يرفع ايده ويجيبها بالگصة». وبعد شفائه التام عاد لساحات الشرف فأصيب بعدة شظايا نتيجة سقوط صاروخ بالقرب منه وكان يردد دائما: «اليحبني يدعيلي بالشهادة، معقولة تخلص المعارك وما أستشهد! شنو معقولة أموت بحادث سيارة !», فكان على استعداد دائم لنيل الشهادة . قبل استشهاده بسبعة أيام جری حدیث بينه وبين أخيه (عمار) ووالده، وكان (عمار) يقول له: «شلعت گلوبنا يومية متصوب، فضها لو تستشهد لو تگعد وتسكت», فكان جواب الشهید بابتسامته الجميلة : «الثالثة ثابتة ، راح أجيكم بيها مشدود على السيارة» ، فقال له والده: «بوية انت ما قصرت وهاي ثاني مرة تتصوب»، فضحك الشهيد وقال: «حجي مثل ما گلتلكم الثالثة بيها بشارة»، فكان له ذلك عندما التحق بالجبهة في جبال مكحول حيث كل من كان هناك كان ينتظر السيد نور، بما فيهم الرصاص والشظايا والمفخخات، فنال الوسام الذي كان يحلم به ليلتحق بأصدقائه الشهداء السعداء، وحسن أولئك رفيقا.


سالگرد شهادت
شهید عماد نجم عبود العقابی
ولادت : بغداد ۱۳۶۸
شهادت : مکحول ۱۳۹۶/١/١٧

شهید قبل از اینکه به مدافعین اسلام و مقدسات در سوریه ملحق شود در بسیاری از نبرد ها شرکت کرد.
وی در تعدادی از نبرد ها جراحات زیادی دید، و نقش برجسته ای در آزادسازی آن مناطق ایفا نمود.
یک بار گلوله ای به دستش اصابت کرد و بعد از به دست آوردن سلامتی اش با شوخی و با لحجه جنوبی زیبا به دوستانش گفت: "این تیرانداز نامجرب بود، اگر بلد بود کمی دستش را بالاتر می گرفت و پیشانی ام را هدف قرار می داد"
پس از بهبود کامل، به میادین افتخار بازگشت و در اثر سقوط موشک در نزدیکی وی، مورد اصابت چند ترکش قرار گرفت؛ همیشه میگفت:《او که دوستم ميدارد شهادت را برایم میخواند، منطقی است که عملیات ها تمام شود و شهید نشوم! و خیلی معمولی در یک حادثه رانندگی بمیرم !》
او همیشه برای نائل شدن به شهادت آماده بود. هفت روز قبل از شهادتش گفتگویی بین او و برادرش (عمار) و پدرش رد و بدل شد، عمار به او میگفت : "از بس که زخمی شدی قلبمان از جا کنده شد، یا شهید میشوی یا ساکت در خانه می نشینی"
شهید با لبخندی زیبا جواب داد: "سومین بار دیگر شهید می شوم و پیکرم را روی ماشین با پرچم عراق به شهر می آورند"
پدرش گفت : "تو دوبار است که زخمی می شوی تو مقصر نیستی"
شهید خندید و گفت: " همین که گفتم إن شاء الله سومین بار دیگر شهید می شوم. "
هنگامی که شهيد به جبهه در رشته کوه های مکحول پیوست همه چیز منتظر سید نور (فرمانده گروه) بود از جمله گلوله ها، ترکش ها و تله های انفجاری؛ پس به مدال افتخاری که برایش صبر می کرد رسید و به دوستان شهید خوشبخت و همراهان نیک اش پیوست.


The martyr participated in several battles before joining to the defenders of Islam and sanctities in Syria, He participated in a number of battles during which he suffered injuries.
he had a prominent role in liberating regions.On one occasion, he was shot in the hand by a sniper, After he recovered, he joked to his friends(This sniper is stupid
If he was smart, he would have hit the target quickly.

After his complete recovery, he returned to the battles , he was hit by several shrapnel as a result of a missile falling near him and he was always saying “ If you love me, pray for me so that I may be martyred,
Is it possible that the battles will end and I do not attain the honor of martyrdom
Is it reasonable for me to die in a car accident!!”
He was fully prepared to obtain martyrdom , 7 days before his martyrdom , A conversation took place among him and his brother (Ammar) ,his father.

Ammar used to jokingly tell him, "It worked us a lot, every day you get hurt, you either die or sit at home."
The response of the martyr was with a beautiful smile “The third time will be fixed and a martyr will come to you loaded on a car”
His father said “ Son, you put in a lot of effort, and you were loyal, and this is the second time you are injured "
The martyr laughed and said the third time would be good news.

So he had that when he joined the front in the Makhoul Mountains, He received the medal he was dreaming of to join his happy martyr friends, and good companions.

Today we remember the martyrdom
of
The martyr Imad Najm Al-Eqabi
Birth place: Baghdad
Birth Date: 1989
Martyrdom place: Makhul mountain (Salahaddin city)
Martyrdom Date : 6-Apr-2017




تمر علينا ذكرى استشهاد
الشهيد سيف ياسين صالح الحمدي
الولادة: البصرة 1989
الشهادة: هياكل الفلوجة 2016/3/19

كان لسيف هواية التطلّع إلى السماء، رصد الطيور ومحاولة اقتناصها، يقضي ساعات وأيام خارج البيت، يمرّن نفسه على مطاردة ذوات الأجنحة المحلقة، حملت رائحته نسمات الأهوار وترك أثر أقدامه على جنباتها، بالنجم يهتدي طُرقها الشائكة، كان دليل الضائعين في مياهها، بين قصبها وبرديها، براعته في القنص جعلته يملأ حيزاً مهماً ضمن تصنيفات الحشد الشعبي، ولكون هذه المهمة تحتاج الصبر الطويل والدقة اللامتناهية بتحديد الهدف فكان بها سيف الصياد الماهر كفيل.
انضم في بادئ الأمر ضمن صفوف احدى الوية الحشد الشعبي،
بقي هناك في حماية مرقد الإمامين العسكريين (ع) لأشهر معدودات، كان الوضع مستقراً بعض الشيء، بينما كان سيف مغموراً بحماسٍ شديدٍ للنزال، لهفةٌ طاغيةٌ للمناطق الساخنة، نقلتهُ تلك اللهفة للسواتر الأمامية في (جرف النصر) حينها انضم لتشكيل آخر، حال انضمامه عمل مقاتلاً، وبعد أن أُكتشفت براعتهُ في تصويب الأهداف، نُقِلَ منها إلى صنف القناصة، استلم السلاح، وبسم الله بدأ يُسدّد الرميات، كلما أصاب منهم تنفّس الصعداء، وهذا يعني زوال غمامة شؤم سوداء تسبّبت في الظلام من حولنا، لم يكن (سيمو هايه) القناص الفلندي الذي احتل مركز الصدارة في عدد رمياته الصائبة، لأنه لم يكن يطمح لألقاب دنيوية، كان كتوماً، فكلما سأله أحدهم كم عدد حصاد قناصك؛ يشيح بوجهه ،يتفلّت عن الجواب، ويقفل أبواب الحديث بلم أقتلْ أحداً، يُحاصر مرة أخرى بالسؤال فيبوح بالسر وراء كل هذا التكتّم، الإنسان مكرم يا إخوان، هم وإن كانوا يختلفون عنا في العقيدة إلا أنه لا ينبغي التباهي بعدد قتلاهم، إنه نوع من الرياء، يستوجب سلب التوفيق الإلهي.

لطالما أخفى عدد قتلاه، لكن هنالك من أحصى من مرافقيه، كان آمر كتيبة القناصة، بعد تقصّي الاحصائيات الصحيحة؛ حصلوا على شهادة تقول أنه قتل حوالي 480 ارهابياً


سالگرد شهادت
شهید سیف یاسین صالح الحمدي
ولادت: بصره ۱۳۶۸
شهادت: فلوجه ۱۳۹۴/۱۲/۲۹

"سیف" جوانی که عاشق نگاه کردن آسمان و دنبال کردن پرندگان بقصد صید بود، ساعتها خارج از خانه و در هور سعی در صید پرندگان داشت، تا جایی که هور مملو از عطر او شد و اثر پاهایش را در انجا بوضوح میشد دید.
او فقط یک صیاد ماهر نبود، بلکه راهنمایی بود برای ان کسانی که راه خود را میان نیزارهای هور گم کرده بودند.
مهارت "سیف" در تیراندازی سبب شد که او جایگاه مهمی در نیروهای (حشد الشعبی) بدست یابد و او به یکی از تک‌تیراندازان این نیرو تبدیل شد و هر آنچه که این کار نیاز داشت از دست آن صیاد ماهر "سیف" بر می‌آمد.
در ابتدای مسیر جهاد با نیروهای حشد برای حمایت از حرم امامین عسکریین به سامرا رفت، اما وقتی دید وضعیت در انجا رو به بهبودی رفته، او هم مکان جدیدی انتخاب کرد واینبار در خط مقدم (جرف النصر) حاضر شد.
او در ابتدا بعنوان یک نیروی ساده به انجام خدمت پرداخت، ولی چیزی نگذشت که مهارت او در تیراندازی و هدف گیری برای همگان عیان شد و او به تک‌تیراندازان مستقر در (جرف النصر) ملحق شد و قناصه خود را به دست گرفت وبسم الله گفت و شروع به درو کردن دشمنان کرد و هرگاه شخصی از دشمنان را زمین گیر می‌کرد نفس راحتی می‌کشید و این ابرهای سیاه در حال زوالند.
او که به دنبال ثبت رکورد نبود هیچ‌گاه تعداد شکارش را برای کسی بازگو نمی‌کرد و از جواب سوال همگان فراری بود، تا آنگاه که خود را در محاصره‌ی سوالات دوستان دید و برای منصرف کردنشان سبب عدم اعلام عدد کشته‌گان را بازگو کرد، او به انها نگاهى کرد وگفت: "انسان موجودی با کرامت است، و برغم اختلاف عقیده انها با ما ولی این برازنده نیست که به تعداد کشته‌گانشان افتخار کنیم، این نوعی ریاست و سبب سلب توفیق الهی از ما می‌شود".
او که همیشه تعداد کشته‌گان را مخفی میکرد، ولی دوستان تک‌تیراندازش و مسئول گردان تک‌تیراندازان به این نتیجه رسیدند که "سیف" بیش از (۴۸۰) تروريست را به هلاکت رسانده است.

20 last posts shown.