سالگرد شهادت
شهید حسین عماد الحجاج
متولد: ۱۳۶۳
شهادت: ۱۳۹۳/۱۱/۳
به او گفتم تو برای رفتن آماده نیستی، تو از سادهترین اطلاعات نظامی هم سر در نمیاوری و شناختی به کار با اسلحه نداری!
به من نگاهی کرد و گفت: برای جبران آن دوره میروم و کار نظامی و کار با اسلحه را یاد خواهم گرفت.
" این کار وقت میخواهد و تو میخواهی همین حالا بروی!
• نگران نباش، اول سراغ تنظیم کار اداری بسیجیان میروم و کم کم کارهای نظامی را هم یاد میگیرم.
" آخر جوانی مثل تو که یک شرکت هواپیمائی دارد و به راحتی به ۴ زبان زنده دنیا صحبت میکند چرا باید به جبهه برود و این هم امکانات را رها کند؟!
•لبخند ملیحی زد و گفت: آیا با من موافقی که همهی ما میمیریم؟!
" البته ..
•پس بگذار در راه خدا باشد، آیا مرگی زیباتر از شهادت در راه خدا هم وجود دارد؟!
و سرانجام حسین به جبهه رفت و به آرزویش رسید. دوستانش نقل میکنند که او یکی از بچههای تخریبچی بود، و همیشه قبل از بقیهی نیروها به دل دشمن میزد و مینهای دشمن را خنثی میکرد و راه را برای ورود نیروهای حشد الشعبی به منطقه هموار میساخت، ولی آن مین با خود پیام دیگری داشت، آن مین با حسین صحبت کرد، وبه او گفت: آرزویت براورده شده و تو امشب میهمان بهشتی، مینی که برای خنثی کردنش تلاش کرده بود عمل کرد و با انفجاری مهیب حسین را به بهشت فرستاد.
راوی: برادر شهید
شهید حسین عماد الحجاج
متولد: ۱۳۶۳
شهادت: ۱۳۹۳/۱۱/۳
به او گفتم تو برای رفتن آماده نیستی، تو از سادهترین اطلاعات نظامی هم سر در نمیاوری و شناختی به کار با اسلحه نداری!
به من نگاهی کرد و گفت: برای جبران آن دوره میروم و کار نظامی و کار با اسلحه را یاد خواهم گرفت.
" این کار وقت میخواهد و تو میخواهی همین حالا بروی!
• نگران نباش، اول سراغ تنظیم کار اداری بسیجیان میروم و کم کم کارهای نظامی را هم یاد میگیرم.
" آخر جوانی مثل تو که یک شرکت هواپیمائی دارد و به راحتی به ۴ زبان زنده دنیا صحبت میکند چرا باید به جبهه برود و این هم امکانات را رها کند؟!
•لبخند ملیحی زد و گفت: آیا با من موافقی که همهی ما میمیریم؟!
" البته ..
•پس بگذار در راه خدا باشد، آیا مرگی زیباتر از شهادت در راه خدا هم وجود دارد؟!
و سرانجام حسین به جبهه رفت و به آرزویش رسید. دوستانش نقل میکنند که او یکی از بچههای تخریبچی بود، و همیشه قبل از بقیهی نیروها به دل دشمن میزد و مینهای دشمن را خنثی میکرد و راه را برای ورود نیروهای حشد الشعبی به منطقه هموار میساخت، ولی آن مین با خود پیام دیگری داشت، آن مین با حسین صحبت کرد، وبه او گفت: آرزویت براورده شده و تو امشب میهمان بهشتی، مینی که برای خنثی کردنش تلاش کرده بود عمل کرد و با انفجاری مهیب حسین را به بهشت فرستاد.
راوی: برادر شهید